loading...
❤ رمــانـی ها ❤
پردیســـ بازدید : 775 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (0)

اینم رمانی که قولشو داده بودم!!راستی شخصیتا عکسم دارن!!! پس منتظر

عکساشون باشین...


نویسنده هاش:


مینا(MOON GIRL77) با دوستای گلش غزل (غزل 91) و نگین(negin kh5) اومدن تا برای اولین بار، سه نفره.... اولین رمانشون رو بنویسنن ....
ژانرمونشم هم عشقی، اجتماعی و کلکلیه....



و اما خلاصه :


يه اكيپ 3 نفره دختر که برای دانشگاه تو شیراز قبول شدن اما خوابگاها همه پر بوده بعد مي گردن دنبال خونه كه به يه اكيپ 3 پسر برميخورن كه اونام همين مشكلو داشتن ولي با اين تفاوت كه خونه پيدا كرده بودن ولي شرط صابخونه كه يه پيرمرد تعصبي ايراني بوده متاهل بودن اوناس.....


تو سبک رمانای همخونه است ولی قشنگه تره...پس از دستش ندید...



پردیســـ بازدید : 458 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (1)

اینم یه رمان جدید جدید!!شخصیتا عکسم دارن!


اسم رمان هست: دختری که من باشم
نویسنده : niloofar.n.72کاربر نودهشتیا
زاویه دید:اول شخص (از زبان دو شخص)




و اما خلاصه

:



در یه شب زمستونی پسری در حالی که عصبانیه پای پیاده از خونه مادر و پدرش بیرون میزنه و به سمت خونه خودش میره نزدیک خونه که میرسه متوجه صدایی میشه میره ببینه چه خبره که با صحنه دعوا رو به رو میشه همون طور که به سمت طرفین دعوا می دوه حاضرین با دیدن اون پا به فرار میذارن و تنها یه نفر رو زمین افتاده پسر لاغر و نحیفی که چاقو خورده اونو به خونش میبره و اونجاس که میفهمه پسری که اورده خونش یه دختره.....



شخصیت های اصلی:
آوا:نامی دخترانه با ریشه فارسی به معنای صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد
مهران:اسمی پسرانه با ریشه فارسی مرکب از مهر( محبت یا خورشید) + ان( پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی


پردیســـ بازدید : 253 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (0)

خلاصه:

افســـــونگر : تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم ... یکی پس از دیگری ... افسون نخواست افسونگر باشد ... افسونگرش کردند...



مقدمه :

یک مادر ایرانی
یک هویت ایرانی ...
یک دختر ایرانی ...
نه نه!
یک پدر اروپایی ...
یک هویت اروپایی
یک دختر اروپایی
نه نه!
من کیستم؟!
افسون؟
آفریده شده ام برای پاکی؟
یا گناه؟
برای محبت دیدن و محبت کردن؟
یا دیگران را تشنه محبت کردن؟
من مهمم؟
شاید هم نه ... اصلا به چشم نمی آیم ...
اذیت کردن من را دوست دارند ...
چرا من اذیت و آزار دادن را دوست نداشته باشم؟
چرا من تلافی نکنم؟
آنها مردند ... من دختری یکه و تنها!
آنها زور بازو دارند و من ...
عشوه و مکر زنانه!
شعار من اینست:
ترجیح می دهم همه مردان رژ لبم را خراب کنند ... نه ريمل چشم هايم را !


چه مقدمه ای در کرده!!

توضیحات :
داستان از زبون اول شخصه . ...

لوکیشن : لندن و ایران
شخصیت ها:
افسون (امیلی) واتسون
دانیل مَجِستیک



پردیســـ بازدید : 206 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (0)
حسرت یعنی
رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک و
بی احساس پاک کند.
حسرت یعنی
شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم.
حسرت یعنی
تو که در عین بودنت داشتنت را آرزو میکنم...........!!
پردیســـ بازدید : 201 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (1)
وقتـی مـی گـویــم دیـگـر بـه سراغـم نـیـا ؛ فکـر نـکـن فـرامـوشـت کــردم ... یــا دیـگــر دوستـت نـدارم ... نــــه ... مـــن فـقـط فـهمیـــده ام وقـتـــی دلـــت بـــا مـــن نـیـســـت ، بـودنــت مشکلـــی را حـل نـمــی کـنـــد ... تـنــهــا دلتـنـگـ تـــرم مـــی کـنـــد ...!!!



پردیســـ بازدید : 236 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)
وقتـی مـی گـویــم دیـگـر بـه سراغـم نـیـا ؛ فکـر نـکـن فـرامـوشـت کــردم ... یــا دیـگــر دوستـت نـدارم ... نــــه ... مـــن فـقـط فـهمیـــده ام وقـتـــی دلـــت بـــا مـــن نـیـســـت ، بـودنــت مشکلـــی را حـل نـمــی کـنـــد ... تـنــهــا دلتـنـگـ تـــرم مـــی کـنـــد ...!!!

پردیســـ بازدید : 173 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)


خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست!
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم.....
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی....   




پردیســـ بازدید : 340 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)


سلام دوستان من میخوام رمان عاشق اسیر از نیلا بزارم که واقعا کارای دختر خنده داره

رمان داستان دختری است به  اسم نازنین که بعد از سالها همراه پدرش به بهانه دیدار عمو و سال نو به ابران بر می گرده…پدرش که یکی از بزرگترین کارخونه دارهاست،  برای حفظ سرمایه و کارخونه اش تصمیم می گیره که دختر ش با برادرزاده اش بابک ازدواج کنه … نازنین که دختری سرزنده و شیطونه سعی می کنه زیر بار این خواسته نره. اما وقتی با تصمیم قاطع پدر مواجعه می شه، تصمیم می گیره هر طور شده تن به این ازدواج نده و زمانی که می بینه پدرش برای انجام کارهاش دوباره ایرانو ترک می خواد کنه از فرصت استفاده می کنه و در یکی ازاین روزا ..وقتی که برای انجام ازمایش همراه بابک به بیمارستان می ره ،  با پنهان شدن توی صندوق عقب ماشین یکی از پزشکان بیمارستان از دست بابک و خانواده عموش فرار می کنه …..بدون اینکه بدونه این ماشین قراره مسیر زندگیشو کلی تغییر بده ..

درباره ما
Profile Pic
سلام به همه ی دوستای رمانی!!!!امیدوارم از وب و رمانا لذت ببرین!!منبع بیشتر رمانا از سایت نودوهشتیا،رمان خانه،رمان دوستان و.... هستش!!گفتم بدونین!!!راستی عکسای بعضی از شخصیتای رمانا اگه پیدا کردم براتون میذام!!!یه سری چیزا درباره ی رمانا بدونین برین قسمت اطلاع رسانی!!!!خوب دیگه برین سر وقت رمانا!!!!! درضمن کسایی که کپی میکنین بی زحمت با ذکر منبع باشه!!.. رمان هاي اين وبلاگ نوشته ي كاربران عزيز سايت نودوهـــشتيا است. وهمين جا از همشون تشكرميكنم.... به خاطر اينكه شما از ماخبر داشته باشيد بهتره همه ايميل منو داشته باشيد.... elahenaz567@yahoo.com حرف و گفته يا سوالي بود درخدمتم.... مدیریت :faeze(بارانــــ)
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره این جا؟
    چرا نظر نمیدین؟؟
    دختری یا پسر؟؟
    سن خواننده های وب؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 47
  • کل نظرات : 34
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 79
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 118
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 182
  • بازدید ماه : 154
  • بازدید سال : 1,833
  • بازدید کلی : 165,143
  • کدهای اختصاصی
    Online User ماهان سورف