عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
قوانین بخش نقد و معرفی کتاب | 0 | 792 | baran |
یاداشت های تلخ نویس بچه های رمانی ها | 1 | 499 | baran |
قوانین انجمن | 0 | 374 | baran |
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
قوانین بخش نقد و معرفی کتاب | 0 | 792 | baran |
یاداشت های تلخ نویس بچه های رمانی ها | 1 | 499 | baran |
قوانین انجمن | 0 | 374 | baran |
اینم رمانی که قولشو داده بودم!!راستی شخصیتا عکسم دارن!!! پس منتظر
عکساشون باشین...
نویسنده هاش:
مینا(MOON GIRL77) با دوستای گلش غزل (غزل 91) و نگین(negin kh5) اومدن تا برای اولین بار، سه نفره.... اولین رمانشون رو بنویسنن ....
ژانرمونشم هم عشقی، اجتماعی و کلکلیه....
و اما خلاصه :
يه اكيپ 3 نفره دختر که برای دانشگاه تو شیراز قبول شدن اما خوابگاها همه پر بوده بعد مي گردن دنبال خونه كه به يه اكيپ 3 پسر برميخورن كه اونام همين مشكلو داشتن ولي با اين تفاوت كه خونه پيدا كرده بودن ولي شرط صابخونه كه يه پيرمرد تعصبي ايراني بوده متاهل بودن اوناس.....
تو سبک رمانای همخونه است ولی قشنگه تره...پس از دستش ندید...
اینم یه رمان جدید جدید!!شخصیتا عکسم دارن!
اسم رمان هست: دختری که من باشم
نویسنده : niloofar.n.72کاربر نودهشتیا
زاویه دید:اول شخص (از زبان دو شخص)
و اما خلاصه
:
خلاصه:
افســـــونگر : تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم ... یکی پس از دیگری ... افسون نخواست افسونگر باشد ... افسونگرش کردند...
خسته ام از نیمه ها...از نیــــــمه رفــــــتن ها... از نیــــــمه مانـــــدن ها...از جا گذاشتن ها...از جا ماندن ها...از....
رمان داستان دختری است به اسم نازنین که بعد از سالها همراه پدرش به بهانه دیدار عمو و سال نو به ابران بر می گرده…پدرش که یکی از بزرگترین کارخونه دارهاست، برای حفظ سرمایه و کارخونه اش تصمیم می گیره که دختر ش با برادرزاده اش بابک ازدواج کنه … نازنین که دختری سرزنده و شیطونه سعی می کنه زیر بار این خواسته نره. اما وقتی با تصمیم قاطع پدر مواجعه می شه، تصمیم می گیره هر طور شده تن به این ازدواج نده و زمانی که می بینه پدرش برای انجام کارهاش دوباره ایرانو ترک می خواد کنه از فرصت استفاده می کنه و در یکی ازاین روزا ..وقتی که برای انجام ازمایش همراه بابک به بیمارستان می ره ، با پنهان شدن توی صندوق عقب ماشین یکی از پزشکان بیمارستان از دست بابک و خانواده عموش فرار می کنه …..بدون اینکه بدونه این ماشین قراره مسیر زندگیشو کلی تغییر بده ..